samedi 8 janvier 2011

گریهء من یا گریه‌های درخت؟


روزهای برف و باران فرارسیده است
و من در بی‌خوابی‌های شبانه
به جنگل می‌نگرم
که شکننده چون عشقِ تو
در سپیده‌دم جمع می‌شود

- از کتاب عاشقانه‌های ژاپنی


پ.ن: هر آدمی لابد کسی یا خاطره‌ای را دارد که
بهش فکر کند وقتی صبح زود بیدار می‌شود و می‌رود دم پنجره و قطره‌های درشت باران را تماشا می‌کند که مثل آویز ِ بلوردانه‌های گِرد لبهء لخت و نازک شاخه‌های درخت‌ها را پوشانده‌اند و با تکان‌های آرام ِ شاخه‌های سنگین می‌ریزند. شاید برای همین دقایق طولانی می‌ایستد آنجا توی تاریکی کنار پنجره و پردهء کنار رفته را توی انگشتهایش می‌گیرد و بدون اینکه خودش بفهمد چرا و برای چه مدت , فقط به ریختن قطره‌ها و صدای آب که کف کوچهء سرد و خلوت و خیس جاری‌ست نگاه می‌کند. نگاه می‌کند....
set fire to the rain - Adele

پ.ن۲: همچنان نمی‌تونم عکس‌های خودم رو بگذارم

پ.ن: عنوان از شعر «گریه‌های درخت» بیژن نجدی

Aucun commentaire: