توی زیرزمین کتابفروشی ِ اگر و بین کتابهای دستدوم و ارزان چشمم خورد به کتابی که بلافاصله و با شهود و شم ِ کتابیابام حس کردم بهدردم میخورد و برش داشتم. کشفی هیجانانگیز که میتوانم بگویم شانس بزرگی بود برای آشنایی با یک نویسنده و یک کتاب ِ واقعن مفید و باارزش.
رقص ِ خشم - راهنمای زنان برای تغییر الگوهای روابط عاطفی , نوشتهء دکتر هریت لرنر و با ترجمهء
روان و خواندنی ِ کارولین سحاکیان را نشر چشمه منتشر کرده(گویاکتاب قبلن چند بار با ترجمه و ناشرهای دیگری هم چاپ شده). کتاب همانطور که از ناماش پیداست دربارهء روشهای کنترل و تغییر رفتار ِ ما زنها در روابط آزاردهنده با اعضای خانواده و آدمهای نزدیک ِ زندگیمان است. تفکر و نگاه خانم لرنر و همچنین متد اش بهنظرم متفاوت و هم منطقی و پذیرفتنی و هم پر از نکات ِ آموختنی بود و منی را که از اینجور کتابها کلن فراریام بشدت جذب کرد که شاید دلیلش فمینیست بودن او و تجربه و تخصصاش در بررسی ویژگیهای روحی خاص ِ زنان باشد. گرچه فکر میکنم مردها هم میتوانند از کتاب نکات جالب فراوانی بیاموزند اما از آنجا که اغلب وظیفهء حمایت عاطفی و توقع ِ فداکاری و اطاعت بر دوش ِ زنهاست روشهای کتاب بیشتر بهدرد حل کردن مشکلاتی میخورد که زنها باهاش روبرو اند.
کتاب در نه فصل و با بررسی مثالهایی از روابط واقعی و با استفاده از تمرینهای عملی و قدم به قدم برای حل مشکل , الگوهای مختلفی از روابط ناسالم را بررسی میکند و شرح میدهد که چطور در چنین روابطی رفتار هر یک از دو طرف رفتار دیگری را ایجاد و تشدید میکند و یک چرخهء آزاردهنده و رقصی مخرب و دیوانهوار شکل می گبرد و در چنین شرایطی از آنجا که ما هیچوقت نمیتوانیم دیگران را عوض کنیم بروز عصبانیت نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه انرژیای را که میتواند صرف فکر کردن به راههای تغییر شود به هدر میدهد. اینکه چطور خیلی وقتها مثلث عاطفی میسازیم و نفر سومی را درگیر مشکلات حل نشدهء روابط دو نفرهمان میکنیم , اینکه بلوغ یعنی دست از فرافکن کردن مشکلات درونی و بطور کلی تمرکز و فشار روی طرف مقابل برداشتن و انرژی حاصل را صرف ِ افزایش اعتمادبنفس و رسیدگی به نیازهای خود کردن , که باید روابطمان با دیگران فکرشده و «آگاهانه» باشد و نه باری به هر جهت , که خودمان شکل رابطه و رفتارها را انتخاب کنیم , اینکه لازم است به دیگری بفهمانیم هدفمان خصومت و ادامهء رقص ِ دشمنی نیست و واقعن میخواهیم تغییر کنیم و حاضریم هزینهاش را بپردازیم و اگر بتوانیم مدت زمان لازم را بگذرانیم و در برابر وسوسهء بازگشت به عقب مقاومت کنیم دیگری هم همراه با ما تغییر خواهد کرد و به تصمیم مان احترام خواهد گذاشت.
کتاب رو بشدت توصیه میکنم. حدود دویست صفحهست که وقت زیادی نمیگیره اما واقعن ارزشش رو داره. حس خودم اینه که خوندنش میتونه انگیزه و آرامش و نیرویی رو که برای ایجاد تغییر در بعضی باورها و رفتارها لازمه در آدم بهوجود بیاره و نکتههای عملی ِ واقعن بدردبخوری رو یاد بده.
از متن:«وقتی زنی درگیر دعواهای بینتیجه میشود یا از نظر عاطفی بیشفعال می شود (یعنی بیشتر از مرد احساسات نشان میدهد) مرد را تهدید نمیکند. وقتی زنی با یکی از این مسائل درگیر میشود به مرد کمک میکند تا خونسردی مردانهاش را حفظ کند و خود ِ زن بعنوان شخصی غیرمنطقی با رفتاری بچگانه بهنظر بیاید. وقتی او مسئله را روشن کندو نیرویی را که صرف عصبانیت میشود صرف موضوعهای جدید و متفاوتی کند تغییر به وجود خواهد آمد. اگر او به نفع دیگری بیشفعالی نکند و برای خودش گام بردارد به احتمال زیاد همسر ِ کمفعالاش هم به خودش توجه میکند و کاستی های خود را جبران میکند.»
«پیجوی عاطفی از فاصلهجوی عاطفی حمایت میکند. او با بیان ِ نیاز , وابستگی و علاقه به صمیمیت برای هر دو نفر , طرف دیگر رابطه را از روبرو شدن با علاقهء خود به وابستگی و اعتمادبنفس دور میکند. تا زمانی که کسی پیجوی عاطفی باشد طرف دیگر رابطهاش استقلال همراه با آرامش و آزادی کافی را برای خود خواهد خواست. تعجباور نیست که زن بنا به تربیتش معمولن پیجوی عاطفی است. این مثال دیگری است برای انجام فعالیت احساسی به جای مردان. وقتی کسی که پیجوی عاطفی است پیجوییاش را به حداقل برساند و انرژی خود را صرف زندگیاش کند - بخصوص اگر همراه با متانت و بدون خصومت باشد - به احتمال زیاد فاصلهجوی عاطفی نیاز به نزدیکی و صمیمیت در خود احساس میکند و شروع به پیجویی میکند. ولی بدانید که چنین کاری آسان نیست. بسیاری از زنانی که پیجوی عاطفی هستند پس از مدتی با بیتفاوتی و عصبانیت از طرف مقابل فاصله میگیرند. این کار فقط برای مدتی جهت ِ دایرهء تعقیب و گریز را تغییر میدهد یا اصلا تاثیر چندانی در رابطه نمیگذارد.»

2 commentaires:
چقدر ذوق زده شدم از این وبلاگ و نوشته ها
باید یک دور کامل بخونم و احساسات و ادراکات رو با نظرات تقسیم کنم
مرسی نازنین جان. منتظر نظرهات هستم
Enregistrer un commentaire